تقدیم به قلب پاک و مهربون اشکان عزیزم که رفاقت باهاش یکی از بزرگترین افتخارات زندگیمه

با بودن تو حال من اصلا خراب نیست

می خواهمت و بهتر از این انتخاب نیست

احساس می کنم که خدا قول داده است

دیگر در این جهان خبری از عذاب نیست

دیگر میان خاطره هامان ، از این به بعد

چیزی به اسم دلهره و اضطراب نیست

باور کن این خدا که خودش عاشقت کند

حتماً زیاد خشک و مقدس مآب نیست

پاشو بیا کمی بغلم کن ، ببوس، تا

باور کنم حضور تو ایندفعه خواب نیست

من را ببوس تا همه ی شهر پر شود

این اتفاق هر چه که باشد سراب نیست

دنیا سر جدایی ما شرط بسته اند

اما دعای شوم کسی مستجاب نیست...

مهربان

آنقدر شاعرم امشب که فقط ،

سایه مهرتورا کم دارم

باتو هستم

ای سراپا احساس

روح تو در تن من هم جاریست ،

جنس ما جنس بلد بودن کانون گل است

نازنین

زندگی جای هدر دادن فرصتها نیست ،

ما مطهر شده ایم ،

پیش رو راه رسیدن به خداست

…

اشکان جان ببخشید این دو تا شعر رو آوردم صفحه خالی نمونه آخه هر چی فکر کردم دیدم خوبیهای تو رو نمیتونم تو هیچ واژه و شعری بیان کنم...