در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می و میخواران از نرگس مستش مست
در نعل سمند او شکل مه نو پیدا
وز قد بلند او بالای صنوبر پست
آخر به چه گویم هست از خود خبرم چون نیست
وز بهر چه گویم نیست با وی نظرم چون هست
شمع دل دمسازم بنشست چو او برخاست
و افغان ز نظربازان برخاست چو او بنشست
گر غالیه خوش بو شد در گیسوی او پیچید
ور وسمه کمانکش گشت در ابروی او پیوست
ای رستخیز ناگهان وی رحمت بی منتها
بیا که رایت منصور پادشاه رسید | نوید فتح و بشارت به مهر و ماه رسید | |
جمال بخت ز روی ظفر نقاب انداخت | کمال عدل به فریاد دادخواه رسید | |
سپهر دور خوش اکنون کند که ماه آمد | جهان به کام دل اکنون رسد که شاه رسید |
من شنيدم که کسي با خود گفت:
پاسخحذفسالهاست که چشم حسرت ديدار يک انسان دارد
دير دانست که انسان مرده ست...
بی قراری کودکانه شما را صدا میزند!
childish.orq.ir
سلام خوبین
پاسخحذفآپم بهم سربزن
خوشحال میشم
مرسی مرسی
پاسخحذفمرسی از اینکه اومدی
مرسی از اینکه اینقدر مهربونی
موفق و شاد باشی
سلااااااااااااااااااااااااااام به داداش گلم داداش نميدنم ولي خداييش هركيو كه اسمش عباس و با من رفيق و يا من ميشناسم با من خيلي خيلي خوبه انگار هرچي عباس تو دنيا هست با من تريپ رفاقتو محبت دارند.خداروشكر.خيلي خيلي گلي بازم مثل هميشه حاليدم.راستي اگه دوست داشتي با هم بچتيم.بيا وبم تا آيديمو بهت بدم.اينجا نميشه نظر خصوصي بزاري؟
پاسخحذف